۱۳۹۰ خرداد ۲۱, شنبه

دل گفته ست وخاطره ها


این برگه ها رو دوست داشتم !
گذاشتم تو بلاگ
یکم عین ذهنم قاطیه !
اما اینا موند و ذهنم قاطی تر شد ...
به هم ریخته تر شد ...
خسته تر شد ...
 
خاطره ها و روزا تو ذهنم ثبتن ...
اما بالاخره فراموش میشن
تاریخ ها فراموش میشن ...
چون خاطره ها و روزای جدید میان
و بالاخره میرن ...
با تلخی و شیرینی شون
بالاخره میرن ...
تنها داغشون رو قلب میمونه ...
و غمشون تو سینه ...
و یادشون تو دل ...


مرسی سر زدین
ممنون ...

۱۳۹۰ خرداد ۱۸, چهارشنبه

تکرار !


خسته شدم از خواب و رویا
خسته شدم از دست دنیا
خسته ام من از رنگ تکرار
خسته از این چشمای بیدار
  
یه دنیا غم باز تو راهه ...
آسمونم تو فکر ماهه
آخر قصه تلخ و سیاهه
دیگه حتی عشقم گناهه ...