۱۳۹۰ آذر ۳, پنجشنبه

شرحه شرحه


بشنو از نی چون حکایت می کند  /  از جدایی ها شکایت می کند

کز نیستان تا مرا ببریده اند  /  در نفیرم مرد و زن نالیده اند

سینه خواهم شرحه شرحه از فراق  /  تا بگویم شرح درد اشتیاق

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش  /  بازجوید روزگار وصل خویش

من به هر جمعیتی نالان شدم  /  جفت بدحالان و خوش حالان شدم

هر کسی از ظنّ خود شد یار من  /  از دورن من نجست اسرار من

سِرّ من از ناله ی من دور نیست  /  لیک چشم و گوش را آن نور نیست

تن ز جان و جان ز تن مستور نیست  /  لیک کس را دید جان دستور نیست

آتش است این بانگ نای و نیست باد  /  هر که این آتش ندارد نیست باد

آتش عشق است کاندر نی فتاد  /  جوشش عشق است کاندر می فتاد

نی حریف هر که از یاری برید  /  پرده هایش پرده های ما درید

همچو نی زهری و تریاقی که دید؟  /  همچو نی دمساز و مشتاقی که دید؟

نی حدیث راه پرخون می کند  /  قصه های عشق مجنون می کند

محرم این هوش جز بی هوش نیست  /  مر زبان را مشتری جز گوش نیست

در غم ما روزها بیگاه شد  /  روزها با سوزها همراه شد

روزها گر رفت گو رو باک نیست  /  تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست

هرکه جز ماهی ز آبش سیر شد  /  هرکه بی روزیست روزش دیر شد

درنیابد حال پخته هیچ خام  /  پس سخن کوتاه باید  والسّلام

.............................


۲ نظر:

حسام گفت...

از کی داری مینویسی حسسسسسسسسسسین؟؟؟؟
وقتی قلم به این خوبی داری بذار همه لذت ببرند
مرسی که نوشتی
ادامه بده

ناشناس گفت...

سلام حسین عزیز
محرم رو بهت تسلیت میگم